شمشیر رزمی کاتانا هارومی harumi-katana

توضیحات

شمشیر رزمی کاتانا هارومی harumi-katana

باران مثل پرده ای نقره ای از آسمان توکیو پایین می ریخت. کیان، با شمشیر کاتانای هارومی در دست، لبه پشت بام یک آسمانخراش قدیمی ایستاده بود. لحظه ای قبل، اینجا در سال ۲۰۲۴ بود، اما حالا…

هوا پر از بوی باروت و فریاد شد. کیان خود را در میان میدان نبردی خونین یافت، جایی که سامورایی های خاندان توکوگاوا در برابر شورشیان می جنگیدند. هارومی در دستش می لرزید، گویی با هر ضربان قلبش زنده شده بود.  

ناگهان، صدایی خشک از پشت سرش شنید: “آن شمشیر … مال تو نیست!” مردی با زرهی سیاه، چشمانش از پشت ماسک اژدها برق می زد. کورودو شیگهرو، قاتلی افسانه ای که می گویند روحش در تیغه شمشیرش اسیر است.  

نبرد در آستانه تاریخ

کیان حتی بلد نبود شمشیر رزمی کاتانا را صحیح در دست بگیرد، اما هارومی انگار خودش حرکت می کرد. اولین ضربه کورودو مثل صاعقه بود، ولی تیغه هارومی خودبه خود بالا آمد و حمله را دفع کرد. خون از ساعد کیان جاری شد، اما دردی حس نکرد.  

*”هارومی… پس تو هم منتظر بودی؟ ” کورودو خندید. *”۱۶۰ سال است که دنبال این تیغه ام! آخرین شمشیری که می تواند مرا از این نفرین رها کند!” 

با هر برخورد شمشیرها، خاطاری مثل آتش در ذهن کیان شعله می کشید: هارومی harumi-katana شمشیر یک نجیب زاده نبود، بلکه سلاح یک نگهبان زمان بود. کسی که باید از پیوند بین گذشته و آینده محافظت می کرد. و حالا این نقش به کیان رسیده بود.  

کورودو با حرکتی مارگونه حمله کرد. کیان چشمانش را بست… و هارومی مثل باد به حرکت درآمد. یک ضربه. فقط یک ضربه کافی بود. ماسک اژدها از هم شکافت و زیر نور ماه، چهره ای آشکار شد که دقیقا شبیه خود کیان بود.

شمشیر رزمی کاتانا هارومی harumi-katana  

صبحگاه، کیان روی پشت بام آسمانخراش به هوش آمد. هارومی هنوز در دستش بود، اما حالا تیغه اش کمی کدر شده بود. روی دسته اش، کلمه ای جدید به خط میخی حک شده بود: “آریایی”.

آیا کورودو در واقع نسخه ای از خودش در گذشته بود؟ آیا هارومی او را برای شکستن چرخه ای نفرین شده فرستاده بود؟ کیان نمی دانست، اما یک چیز واضح بود: این فقط شروع ماجرا بود…